جدول جو
جدول جو

معنی رزم تازی - جستجوی لغت در جدول جو

رزم تازی
(رَ)
جنگجویی. ستیزه گری. ستیزه جویی. رزمجویی:
تو باید که در کوی بازی کنی
نه بر بورکین رزم تازی کنی.
اسدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رزم توز
تصویر رزم توز
رزم جو، رزم توزنده، جنگجو، رزم یوز، رزم یوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رزم ساز
تصویر رزم ساز
جنگجو، رزم سازنده
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
عمل رزم ساز. (فرهنگ فارسی معین). صفت رزم ساز. رزمجویی. رزمخواهی. جنگجویی. آمادۀ جنگ شدن. آغاز جنگ. رزم آغازیدن:
کسی خنجرش رزم سازی گرفت
همی در کفش مهره بازی گرفت.
اسدی.
و رسوم رزم سازی و مخالف گدازی و... در میان عالمیان باقی و پایدار ماند. (حبیب السیر چ سنگی جزء 4 از ج 3 ص 323)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جنگ جویی. جنگاوری. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به رزم جویی و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
جنگاوری. جنگجویی. (فرهنگ فارسی معین). رزمجویی. رزمخواهی. رجوع به رزمکار و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گِ شُ دَ / دِ)
رزم افکن. رزم یوز. رزم دیده. رزم خواه. کنایه از جنگی و مبارز. (آنندراج). جنگی. جنگ جو. (لغت ولف) سازکننده جنگ. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). آماده کننده مقدمات حرب:
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه.
رودکی.
عمود گران برکشیدند باز
دو شیر سرافراز و دو رزم ساز.
فردوسی.
دو شاه و دو لشکر چنان رزم ساز
به لشکرگه خویش رفتند باز.
فردوسی.
پیاده شوم پیش او رزم ساز
تو شاهی جهاندار و گردن فراز.
فردوسی.
سواران و گرسیوز رزم ساز
برفتند با نیزه های دراز.
فردوسی.
همه برج آن قلعه بالا و زیر
پر از گونه گون رزم ساز دلیر.
اسدی.
فکندند از ایشان بسی رزم ساز
چو خورشید شد زرد گشتند باز.
اسدی.
سپهدار جنگاور رزم ساز
فرستادش از پیش مهراج باز.
اسدی.
دگر رزم سازی برون شد چو شیر
بگردید زر داده گردش دلیر.
اسدی.
ز پیشین گهان تا نمازی دگر
به میدان نشد رزم سازی دگر.
نظامی.
دگر هیچکس را نیامد نیاز
که با آن زبانی شود رزم ساز.
نظامی.
نشد پیش او هیچکس رزم ساز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
جنگجو. جنگاور. (فرهنگ فارسی معین). رزم جو. جنگی. مانند کینه توز باشد از توختن به معنی جمع کردن و انتقام جستن. (فرهنگ لغات شاهنامه). جنگی. جنگ آور:
وز آن دورتر آرش رزم توز
چو گوران شه آن گردلشکرفروز.
فردوسی.
و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
منسوب است به رزماز که دیهی است در سمرقند. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ابوبکر محمد بن محمد بن جعفر بن جابر... رزمازی سغدی دهقان. از عبدالملک بن محمد استرآبادی و جز وی روایت دارد و ابوسعد ادریسی از وی روایت کرده است. مرگ رزمازی بسال 377 هجری قمری بود. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رزم توزی
تصویر رزم توزی
جنگجویی جنگاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم تازی
تصویر گرم تازی
بشتاب تاختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزمسازی
تصویر رزمسازی
عمل رزمساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزم توز
تصویر رزم توز
جنگجو جنگاور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزم توزی
تصویر رزم توزی
جنگجویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رزم توز
تصویر رزم توز
جنگجو
فرهنگ فارسی معین